سواد آینه

پیوندها

جمال و جلال

چهارشنبه, ۹ شهریور ۱۳۸۴، ۰۳:۴۷ ب.ظ
 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

رسول مـعذور

ترانه های مرا پاره کرد و دور انداخت

کسی که برد تو را و درون گور انداخت

فهیم تر ز خودم بودم و خدای حکیم

مرا میانه ی یک ُمشت بی شعور انداخت

به اختیار خودم از شما جدا نشدم

نخواستم که بیفتم ،مرا به زور انداخت

وهر چقدر تعّین که داده بود گرفت

نداد هیچ لباسی و لخت و عور انداخت

به ما ندید کمی آب را و خشکش کرد

همان که ماهی این حوض را به تور انداخت

درِتمامیِ لذّات را به رویم بست

کلید ذوق مراتوی آب شور انداخت

کلیم هم شدم و یوسـفانه ام آورد

از اوجِ مصربه اعماق چاه طور انداخت

مرا شکنجه مکن، من رسول معذورم

خدا مرا وسطِ قومِ گنگ و کور انداخت

 

خودِ من

کسی نبود در آیینه این خودِ من بود

بله تما میِ اوصافِ من دقیقاً بود

کمی دقیقتر از پیش در خودم رفتم

کسی که بود در آیینه مرد نه ،زن بود

به این نتیجه رسیدم که پشت آیینه

بله تمامیِ اوصاف باطن من بود

بنا برین من و معشوقه ام یکی هستیم

دوئیَتـی هم اگر بود ،محضِ یک تن بود

و تو اگر چه زنی ،باردار می کنی ام

و مرد تو که منم ،آب بود ،هاون بود

کلیدِ خانه ی خورشید را زدم امّا

برای دلخوشی ام بود ، خانه روشن بود

شبیه برتری علم و ثروتِ إنشاء

همیشه بر همگان واضح و مبرهن بود

همیـن که باطن هر شهوتی جهنّم شد

همـین که باطنِ هر رفتنی رسیدن بود

 

یا علی

  • رضا جعفری

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی