سواد آینه

پیوندها

حرف محال

يكشنبه, ۸ آبان ۱۳۸۴، ۰۲:۵۸ ب.ظ

السلام علیک یا امیر المومنین

حرف محال

شعر در وصف تو لالی بیش نیست

گفتنت ، حرف محالی بیش نیست

 

پیش ِ اشکت آبِ اقیانوس هم

قطره ی آب زلالی بیش نیست

 

جلوه های تو که باشد ، آفتاب

قطعه ی سرخ زغالی بیش نیست

 

هر کجایش ردِّ پای دست توست

ذات این عالم سفالی بیش نیست

 

حرف ما از تو نماد جهل ماست

پاسخ ما هم سئوالی بیش نیست

 

مردم دار

 

پینه ی دست تو گندمکار بود

زارع دشت تبسم زار بود

 

"هیچ کس" هم مخفی از دیدت نشد

بسکه چشمان تو مردم دار بود

 

درک میلادت، شکستِ کعبه شد

بوی این توفان ، تلاطم بار بود

 

گفت تسبیح و شکست و باز شد

جنبه ی این ظرف ، کم مقدار بود

 

قصه ی روح تو با اطراف خود

غصه ی آیینه و دیوار بود

 

هر اناالحق لایق شمشیر نیست

سهم بی مغزان طناب دار بود

 

شام تجلی

 

ای عبور سبز نخلستان بدوش

باز هم از ذهن نخلستان بجوش

 

تیغ دستت بسکه بر صحرا نشست

شد کویر از دست تو خرما فروش

 

یوسف آهِ تو عمری بین چاه

می وزد در خویش و می گرید خموش

 

کودکی دارد صدایت می کند

کفشهای وصله دارت را بپوش

 

باز هم از کاسه ی طفل یتیم

شربت شام تجلی را بنوش

 

عطر معصوم

 

این مرد که در جنگ کفن پوش ترین است

دیریست که مظلوم ترین مرد زمین است

 

دیروز درِ قلعه ی خیبر به کفَــش بود

امروز ز بخت بد ما خانه نشین است

 

از دادِ نگاهش به سوی ابر شنیدم

بارانی آینده ی یک قطعه زمین است

 

با هیچ کسی باز نکرده سرِ صحبت

بر قاطبه ی مردم این شهر ظنین است

.....

معصومیت عطر شبانگاهی گـُل بود

این مرد که با سجده همآغوش ترین است

یاعلی


  • رضا جعفری

نظرات  (۱)

  • توسط:مصطفی
  • هر چه گشتیم از شاعر جز نامی در سایت نبود و هر چه خواندیم جز اندکی ریتم و قافیه ای ناموزون چیزی نبود. اما اگر شما شاعر محترم در مورد این بیت اندکی توضیح مرحمت کنید جای شکر داردهر انالحق لایق شمشیر نیستسهم بی مغزان طناب دار شد

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی