سواد آینه

پیوندها

مرتاض

يكشنبه, ۲۹ آبان ۱۳۸۴، ۰۲:۰۱ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم

 

دیروز آسمان جُـلِ شهرخویش، امروز، کدخدای دِهِ بالا

فردا ولی قضاوت آن زود است ، باید حواله داد به پس فردا

 

در بی حواسیِ تبر و جنگل، بیرون پرید از کمر برکه

شور ابو عطا به گلویش بود،( میرفت آب بادیه سر بالا)

 

آمد به خواستگاری خاتونش ، با خنده ی تصنعی و مرموز

داماد شد وَ زود عروسی کرد ، با این قبای عاریه ی یک لا

 

حتی بلد نبود که ماهی چیست، حتی نخورده بود کمی مِیــگو

الله بختکی شد و تور انداخت ، ماهی گرفت چند غِزِ ل آلا

 

آمد أدا در آورد و میگفت:ارث شما به کیسه ی همشهریست

مهریه ی زنش هم اگر کرده است ، می گیرم از یکایکشان ، حتا

 

یک شب به سِحر هم متوسل شد ، مرتاض شد فلوت و نی انبان زد

چون مارها کرند نرقصیدند، خندید و گریه کرد نشد امّا

 

گفتی پیمبر است ، بله ، شاید ، جبریل آیه های نسنجیده

با این حساب ، معجزه هم دارد : خر کردن تمامی آدمها!!

***

حالا که نصف شب شده این شاعر ، خوابش گرفت و قافیه را گم کرد

وقتی دوباره قافیه پیدا کرد ، میگوید او ادامه ی شعرش را

 

یاعلی


  • رضا جعفری

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی