شبنم شکار
سه شنبه, ۱ اسفند ۱۳۸۵، ۰۷:۲۴ ب.ظ
بسم الله الرحمن الرحیم
خورشید با صلابت شبنم شکار را
خواهش کنید تا کثرات غبار را...
...در وحدت تشعشع خود مضمحل کند
یعنی جلا دهد جلوات شرار را
این چشمهای باکره ام مریمی نشد
مردی نبود عاطفه ی تازه کار را...
گریه ببار یکسره تا شستشو دهم
با آب گرم ، سردی سنگ مزار را
این چشمها سئوال دو مجهولی منند
حل کن در آب ، مسئله ی جویبار را
بر بغضهای وحشی من راه را مبند
این اسبهای هی شده ی بی مهار را
ما بی چراغ گریه به ظلمت نشسته ایم
روشن کن این ستاره ی دنباله دار را
ما سوختیم و دود به چشم کسی نرفت
یک آفرین نگفت دل خوش عیار را
کو دستمال گریه که من منفجر شدم؟
این کوه پس کجا ببرد آبشار را؟
یاعلی
- ۸۵/۱۲/۰۱