سواد آینه

پیوندها

بسم الله الرحمن الرحیم

 

پلکی به هم زد آدم و ناگاه دید هست

وقتی که در حیاط حرم می وزید هست

 

بعدا یقین به نور شما کرد دید نیست

با شک نگاه کرد خودش را و دید هست

 

پس بی خیال زردی پائیز شد و گفت :

تا انبساط سبز شما هست عید هست

 

هر لحظه کهنه می رود و تازه می رسد

اینجا چقدر آمد و رفت جدید هست

 

از سینه چاکهای شما کم نمیشود

در دشت لاله خیز همیشه شهید هست

 

با سنگهای فرش حرم حرف می زنم

اینجا چقدر سنگ صبور سفید هست !

 

دل را به دست پنجره فولاد میدهم

اینجا برای هر دل بسته کلید هست

 

من از کبوتران حرم هم شنیده ام

فرصت برای بال اگر می پرید هست

 

یاعلی

  • رضا جعفری

بسم الله الرحمن الرحیم

یکشنبه 20 جمادی الثانی/ 25 تیرماه ، میلاد صدیقه ی طاهره سلام الله علیها را تبریک و شاد باش میگویم.این روز تولد سواد آینه نیز هست که امیدوارم به برکت حضرت فاطمه سلام الله علیها این وبلاگ هم مبارک شود. تولدش را به سال قمری میگیرم که همیشه مقارن با میلاد آن بانوی محترم بماندو بهیچوجه از این تقارن دست نمیکشم :ان عده الشهور عندالله اثنی عشر شهرا.

دراین یکسال سواد آینه برای بنده برکاتی داشته که آشنایی با بعضی از شاعران خوب و دوستان کیمیایی از آن جمله است.از زحمات زیادی که برادر عزیزم آقا مهدی نور صالحی برای بنده و این سواد کشیده اند تشکر میکنم وامیدوارم سایه شان از سر این بلاگ کم نشود

این دو غزل ، ویرایش نازه ای از دوغزل سروده شده میباشد. 

 

تنزیل

گفتند وزن و قافیه تعطیل میشود

قحطی استعاره و تمثیل میشود                      

قوت گرفت شایعه ، میگفت بعد از این

هر صورتی به آینه تحمیل میشود

حتی خبر رسید که از سردی هوا

گلدسته چند ثانیه قندیل میشود

پرگار تا نود درجه رفت ناگهان

مژده: شعاع دایره تکمیل میشود

یک حوریه به قالب انسان حلول کرد

از این حلول هر چه که تشکیل میشود

در مصرعی خلاصه کنم حرف خویش را:

زهرا به قلب فاطمه تنزیل میشود

از آن شبی که روی زمین کرده ای نزول

هر آیه با شئون تو تحلیل میشود

تو چشمه ی شگفتی و انجیر میدهی

تحریف قطره های تو انجیل میشود

گاهی درخت میشوی و میوه های تو

خامش غذای سفره ی جبریل میشود

تو سیب میشوی و تو را میل میکند

سرخی گونه هاش که تکمیل میشود

تو میشوی خدیجه و او با وجود تو

حس میکند به آمنه تبدیل میشود

وقتی شما شدی نخ تسبیح قطره ها

هم مشرب فرات ، لب نیل میشود

وقتی تو ای الهه ی دریا غضب کنی

ماهی بالدار ، ابابیل میشود

طفل تو مبدا همه ی اتفاقها ست

هر سال با حسین تو تحویل میشود

این شعر را ببخش اگر " تو " زیاد داشت

خانم ، غزل ، بدون "تو " تعطیل میشود

چهل سال                                                     

ای حضرت مونث در جمع مردها

ای نازک شکستنی اینجا کجا شما؟

ای سیب نو ظهور ، نزول شما بخیر

خوش آمدید از سفر از باغ از خدا!!

اوقات زیر سایه ی طوبا چطور بود؟

اینجا جهنم است نپرسید حال ما

چهل سال منتظر شده یک مرد بی پسر

از شاخه ات بچیند و بی هیچ ادعا...

..حالا که تشنه میشودت چشمه میشوی

وقتی گرسنه میشودت میشوی غذا

نه ماه صبر کردی و نه سال زندگی

نه سال عاشقی کن و این بیست و هفت را

یک سفره کن به وسعت باغ فدک ، زمین

دعوت کن از تمام اهالی روستا

یکتایی و بدون مثل ، مثل هیچکس

مثل علی - که شوهرتان - مثل مصطفا

تو با ظهور این دو نفر مو نمیزنی

خانم بگو شما یکی هستید یا سه تا؟

هم بوی یاس داری و هم بوی سیب و به

میخواستم ببویمت ای گل جدا جدا

هر روزنورمیخورد از چشمهایتان

سیاره ی گرسنه ، خورشید ناشتا

تو کار خانه میکنی اما بدون دست

بر خاک راه میروی اما بدون پا

خسته شدیید از این همه کثرت از این نزول

خسته شدید از تو و من، او، شما و ما

تاول زده است دست شما خاک بر سرم

دستاس را بمن بده خانم چرا شما؟

آیا کسی بدون وضو دست زد به تو؟

ای سیب ، گونه های تو سرخ از حیا چرا؟

من پهلوی تو هستم و تو چشمهای من

من ضربه میخورم و تو باقی ماجرا...

 یاعلی

  • رضا جعفری

بسم الله الرحمن الرحیم

دوگروه کمر مرا شکستند:دانشمند پرده در

ونادانی که در پس کارهای شایسته نادانی اش را توجیه میکند.

 

تقصیر سایه نیست اگر قد بلند نیست

حلق مرا سیاه کوتوله گرفته است

این قلعه را سیاه کوتوله گرفته است

 

یک دوم از تمام دعا مستجاب شد

حتما دوباره آه کوتوله گرفته است!!

 

دارد به حال مملکتش گریه میکند

تختی که پادشاه کوتوله گرفته است

 

بحران دیر پای چمن بی صنوبریست

این باغ را گیاه کوتوله گرفته است

 

افعی نبود ، گردنه ی پیچ جاده را

یک کرم راه راه کوتوله گرفته است!!

 

تقصیر سایه نیست اگر قد بلند نیست

شب را شعاع ماه کوتوله گرفته است

 

باید کجا بریزمت ای ناله ی رشید؟

این دشت را که چاه کوتوله گرفته است

 

من جن زده شدم نفسم بند آمده است

حلق مرا سیاه کوتوله گرفته است

یاعلی

  • رضا جعفری

بسم الله الرحمن الرحیم

 

ابر کبود پلک تو در حال بارش است

وضعیت هوا و همین یک گزارش است

 

آئینه ات کجاست؟ نگاهی به خود کنی

تصویر تو در آینه هم رو به کاهش است

 

جارو مکن که سرفه بگیرد تو را مگر

من مرده ام ، بخواب ، نه یک امر ، خواهش است

 

تو جلوه کن به عرش که در رشدش این گیاه

هرروز پنج ثانیه محتاج تابش است

 

وقت نماز با تو خدا حرف میزند؟

یا فاطمه مقابل خود در نیایش است؟

 

تو ناز کن که ناز تو را میخرد خدا

کوری چشم خیره سر هر چه عایشه است

یاعلی

  • رضا جعفری

بسم الله الرحمن الرحیم

 

اصلا بعید نیست که یک مرد محترم

را با دو دست بسته ببینیم باز هم

 

با چشمهای خیره نگاهش کنیم و او

چیزی به ما نگوید و ما مردم شکم

 

بعد از غذا که از جگر او شده درست

با چشمهاش قهوه و چایی کنیم دم

 

حتی بعید نیست که این مرد مدتی

از ما کمک بخواهد و ما نیز لا جرم

 

عمدا به روی خویش نیاریم و هر کدام

با اکتفا به این کلمه با " نمی رسم"

 

محکم کنیم قفل در و توی رختخواب

دعوا کنیم بر سر ایجاد یک عدم

 

شمشیرهایمان که فقط زنگ میخورند

آئینه هایمان همه کورند ، دست کم

 

یا که نایستیم و نخندیم اینچنین

ــ سینه نمی زنیم اگر زیر این علم ــ

 

یا محض غیرتی که نداریم لحظه ای

نیت کنیم پشت در بسته ی حرم

 

این شعر را همیشه بخوانیم بیت بیت

در سالروز دیدن یک مرد محترم

 

 یا علی 

  • رضا جعفری

بسم الله الرحمن الرحیم

به روایتی حضرت زهرا سلام الله علیها ، چهل و پنج روز از شهادت حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله ، به شهادت رسیدند.این آینه سوادی هم اگر دارد از الطاف این خانم و فرزندان اوست.خدایا صورت آینه ام را چهره به چهره ی کبودترین مقنعه های پاک قرار بده و دست سوادم را به دامن خاکی ترین چادر آسمانی برسان تا سواد آسمانی ام را در کبود آیینه به بلندترین بام گریه برده ، برای عزاداری خاک بر سر کنم. آمین

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

با پا زدند بردر و در را صدا زدند

بی اطلاع آمده و بی هوازدند

 

دیدند چون حریف نبردش نمیشوند

دستش طناب بسته به او پشت پا زدند

 

یک عده جاهل متجاهر به فسق هم

لب تشنه آمدند ولی آب را زدند!!

 

یکدسته مس که رنگ طلا هم ندیده اند

تهمت به بی کفایتی کیمیا زدند

 

با جمع نا منظمشان سنگریزه ها

سیلی به روی مادر آیینه ها زدند

 

شیطان پرست های به ظاهر خدا پرست

حتی تو را برای رضای خدا زدند!!

 

تحریف کرده اند تو را تازیانه ها

از بس که حرفهای تو را نا به جا زدند

 

 حالا که میشود اگر آن سالها نشد

پرسیدن همین که شما را چرا زدند؟؟

یاعلی

 

 

 

  • رضا جعفری

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام. از دیر به روز کردن سواد آینه عذر میخواهم . چند روزی زیارت حضرت رضا علیه السلام مشرف شده بودم .ودعا گوی دوستان.تقریبا از شعر قبلی رنگ و روی سوادم همین شده که میبینید و این را مدیون دوست عزیزم آقا مهدی نور صالحی هستم . البته این پروژه تقریبا یکسالی هست که در دست اقدام است و بحمدلله فعلا به اینجا رسیدهاست و باز هم البته مثل ساخت و سازهای حرم مطهر رضوی همچنان ادمه دارد وخدا میداند کی کلنگ آخرش زده میشود.

......واین غزل زبان حال حضرت عباس به حضرت سیدالشهدا علیهما السلام است.

 

داری به یک فرات بدل میکنی مرا

مضمون صد شریعه غزل میکنی مرا

 

من عمق بی کسی تو را درک میکنم

وقتی شبیه مشک بغل میکنی مرا

 

پیش تو هیچ مشکلی آنقدر سخت نیست

در ظرف چند ثانیه حل میکنی مرا

 

اینقدر در مدار خودت دور من مگرد

داری در این مدار ، زحل میکنی مرا

 

اظهار ضعف میکنی و خاک بر سرم

داری خدای عز و جل میکنی مرا

 

صبح است ساقیا و تو آیا به یک نگاه

مهمان دو پیاله عسل میکنی مرا؟

 

یاعلی

  • رضا جعفری

بسم الله الرحمن الرحیم

اولین بار که رنگ عددی پیداشد

جلوه بسیار شد و خوب و بدی پیدا شد

 

چشم وا کردی و پلک ازلیت گم شد

چشم را بستی و خواب ابدی پیداشد

 

با تو هم لیس کمثله سندی یافت و هم

قل هو الله احد را احدی پیدا شد

 

خواب دیدم  کسی ازآنسوی غیبت آمد

منتظر بودن ما را سندی پیداشد

 

باز ، بال ملکی زیر دو چشمم خم شد

میوه های جگرم را سبدی پیدا شد

 

چون که از سنگ صبورم هنری ساخته نیست

من دعا کردم و سنگ لحدی پیدا شد

********* 

هر کجا پای شما خورد هزاران چون من

غزل سبزه و کوتاه قدی پیدا شد

یاعلی

  • رضا جعفری

بسم الله الرحمن الرحیم
 

آئینه از نگاه که آزار دیده است؟

این شهر پاک ، حمله ی تا تار دیده است

 

از من مخواه گفتن تصویر روشنی

هر چیز دیده آینه ام تار دیده است

 

ناخن به جیوه میکشد و جیغ میزند

از بسکه چهرهای گنهکار دیده است

 

یکروز از کنار درختی عبور کرد

ترسید و گفت: هیکل یک دار دیده است

 

خورشید را که دید به "العفو" سرگذاشت

انگار کن جهنم دوار دیده است

 

"کفتار "را به صورت گفتار خواند و گفت:

گفتار را شبیه به کفتار دیده است

 

حتی نماز را به کراهت اقامه کرد

جای چمن همیشه نمکزار دیده است

 

تسبیح را که دید اعوذ برب گفت

میگفت مهره ی کمر مار دیده است

 

بس که به نام عشق سر کار مانده بود

هر عاشفی که دیده سر کار دیده است

 

باید به باز سازی آئینه فکر کرد

این شهر پاک حمله ی تاتار دیده است

 

یاعلی

  • رضا جعفری

بسم الله الرحمن الرحیم

 

گرچه چند روزی دیر شده اما برای تبرک و تیمن این غزل را که برای حضرت امام مجتبی علیه

السلام است اینجا مینویسم به امید این که سواد آینه ام را از سیاهی منیت و خودخواهی پاک

سازد.

کریــــــم

 

یک عمر در حوالی غربت مقیم بود

آن سیدی که سفره ی دستش کریم بود

 

خورشید بود و ماه از او نور میگرفت

تا بود ، آسمان و زمین را رحیم بود

 

سر می کشید خانه به خانه محله را

این کارهای هر سحر این نسیم بود

 

آتش زبانه می کشد از دشت سبز او

چون گلفروش کوچه ی طور کلیم بود

 

این چند روزه سایه ی یثرب بلند شد

چون حال آفتاب مدینه وخیم بود

 

حقش نبود تیر به تابوت او زدن

این کعبه در عبادت مردم سهیم بود

 

بی سابقه است حادثه اما جدید نیست

این خانواده غربتشان از قدیم بود

......

آقا ببخش قصد جسارت نداشتم

پای درازم از برکات گلیم بود

یاعلی

  • رضا جعفری