سواد آینه

پیوندها
 

 

 بسم الله الرحمن الرحیم

 

مدتی این مثنوی تاخیر شد

مهلتی بایست تا خون شیر شد

تا نزاید بخت نو فرزند نو

خون نگردد شیر شیرین خوش شنو

 

عذر این بنده را پذیرا باشید که گاهی قلم و دفتر در گرو صهبا  به فراموشی میرود و تا از محو مستور به  صحو مشهوری بیاید از غیبتی ناگریز ناگزیر خواهد بود. به دعای یکایکتان محتاج ترینم.

 

ای اشکهای سینه زده شورتان کجاست؟

تکثیرتان ، طهارتتان ، نورتان کجاست؟

 

امروز ، روز اول مستی و ما خمار

ای تاکها کرامت انگورتان کجاست؟

 

صبح شهید آمده و عصر می رود

پس چله ی زیارت عاشورتان کجاست؟

 

موسی به طور آمده است اِن یکاد کو؟

کوری چشم بلعم باعورتان کجاست؟

 

دریا پر است از صدف و ماهی سفید

کشتی نشستگان هنر طورتان کجاست؟

 

این ذوالفقار با نگهش سخت نافذ است!!

هان ای گروه نرم تنان ! گورتان کجاست؟

 

گفتند عرش چشمه ی نزدیک گریه است

با این حساب پس افق دورتان کجاست؟

 

"من " را نمیبرید و چرا "ما " نمیکنید؟

اعجازتان ، کرامت مشهورتان کجاست؟

 

***********

 

گفتی بکربلا برو و آینه بیار

آنجا نبود غیر تو ، منظورتان کجاست؟

 

 

                                                                                                                          یاعلی

 

 

 

  • رضا جعفری

بسم الله الرحمن الرحیم

 

اولین بار که رنگ عددی پیدا شد

جلوه بسیار شد و خوب و بدی پیدا شد

 

چشم وا کردی و پلک ازلیت گم شد

چشم را بستی و خواب ابدی پیدا شد

 

با تو هم لیس کمثله سندی یافت و هم

قل هو الله احد را احدی پیدا شد

 

خواب دیدم کسی از آنسوی غیبت آمد

منتظر بودن ما را سندی پیدا شد

 

باز بال ملکی زیر دو چشمم خم شد

میوه های جگرم را سبدی پیدا شد

 

چون که از سنگ صبورم هنری ساخته نیست

من دعا کردم و سنگ لحدی پیدا شد

 

چوب تکفیر شکست و سر ما آخ نگفت

آخ از قافیه ی بی خردی پیدا شد

 

سر ما جمع نقیض است که در بستن آن

وال هندی و کلاه نمدی پیدا شد

 

هر کجا پای شما خورد هزاران چون من

غزل سبزه و کوتاه قدی پیدا شد

یاعلی

  • رضا جعفری

بسم الله الرحمن الرحیم

 

اگر امروز باشد یا که فردا

سراپا گوش باشم یا تماشا

 

تو را خواهم بدست آورد آخر

میان شهر باشی یا که صحرا

 

به تو نسبت نخواهم داد غیبت

تو هرجایی تو هر جایی تو هر جا

 

تو عیسایی و ما لنگان و کوریم

دگرها سا مری اند و تو موسا

 

گل گلدسته ها با بوی تو خوش

بخواند از تو نافوس کلیسا

 

تو نور مطلقی ما ظلمت محض

تو دریایی و ما کفهای دریا

 

تو باغ دلفریبی ما گل یاءس

تو یعنی حسن و ، زشتی معنی ما

 

سواد دیدنت در چشم ما نیست

ندارد فرق ابجد یا الفبا

 

تو طاوس بهشتی ، زاغ ماییم

تو یوسف ما ز اقوام زلیخا

 

تو چوپانی و عالم گله ی تو

مران از گله ات چشم مدارا

 

غمت مانند گیسوی شب قدر

شب هجرت شب تاریک یلدا

 

سرم را زیرپایت میگذارم

اگر امروز باشد یا که فردا

 

یاعلی

  • رضا جعفری

بسم الله الرحمن الرحیم

با خون پاک تو کفن تو وضو گرفت

از چشمه ی طهور تن تو وضو گرفت

 

میخواستی بپوشی اش اما وضو نداشت

پس زود رفت پیرهن تو وضو گرفت

 

من کشف کرده ام که تو از آب بهتری

دیدم که آب با بدن تو وضو گرفت!!

 

روزانه پنجمرتبه :زرد و سفید و سرخ

از روح آبی تو تن تو وضو گرفت

 

چیزی نبود پاکتر از تو بجز خودت

یعنی که با من تو من تو وضو گرفت

 

قبل از تولد تو که باران گرفته بود

دنیا برای آمدن تو وضو گرفت

 

خوش باش علی که بازوی او خون نیامده است

عشق تو هستی تو زن تو وضو گرفت!

یاعلی

  • رضا جعفری

بسم الله الرحمن الرحیم

خورشید با صلابت شبنم شکار را

خواهش کنید تا کثرات غبار را...

 

...در وحدت تشعشع خود مضمحل کند

یعنی جلا دهد جلوات شرار را

 

این چشمهای باکره ام مریمی نشد

مردی نبود عاطفه ی تازه کار را...

 

گریه ببار یکسره تا شستشو دهم

با آب گرم ، سردی سنگ مزار را

 

این چشمها سئوال دو مجهولی منند

حل کن در آب ، مسئله ی جویبار را

 

بر بغضهای وحشی من راه را مبند

این اسبهای هی شده ی بی مهار را

 

ما بی چراغ گریه به ظلمت نشسته ایم

روشن کن این ستاره ی دنباله دار را

 

ما سوختیم و دود به چشم کسی نرفت

یک آفرین نگفت دل خوش عیار را

 

کو دستمال گریه که من منفجر شدم؟

این کوه پس کجا ببرد آبشار را؟

یاعلی

  • رضا جعفری

بسم الله الرحمن الرحیم

در آب جلوه کردی و موج عطش نشست

در من ظهور کردی و کردیم خود پرست

 

دست مرا گرفتی و چشم تو بسته شد

در خود خراب گشتم و بند دلم گسست

 

گفتم : مخواه سایه نشین علم شوم

این آفتاب ، مغز حرم را گداخته است!

 

روی فرات ، صورت در هم کشیده شد

تا موج های اشک به چشم تو حلقه بست

 

آیینه ای برای تماشا گذاشتم

سنگی رسید و صورت آیینه را شکست

 

دستی نمانده بود که مشکی زنم به آب

حالا به جای مشک بنوش از لب دو دست

یاعلی

  • رضا جعفری

 بسم الله الرحمن الرحیم

سلام می کنم و میخورد به دیواری

که بی خیال گذشت از مقابلم ، آری

 

سکوت می وزد و می گزند آه مرا

رتیل فاسقی و عنکبوت معماری

 

نشد تمامیت خوشه ام شراب شود

کشید پنجه به تاکم شغال مکاری

 

دو گوشواره و یک مشت خاک خوشبو را

گره زدم به پر روسری گلداری ...

 

که باد آمد و بردش به زادگاهش : عرش

قدیمتر ، به قلم ، لوح و هر چه بشماری

 

و آب از آب تکان هم نخورد باز امروز

سلام می کنم و میخورد به دیواری ...

یاعلی

  • رضا جعفری

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

بعد از رکوع رکعت دوم شهید شد

در پیش چشم این همه مردم شهید شد

 

جرمش همین که نان جو میخورد سفره اش

این مرد هم به خاطر گندم شهید شد

 

عمری از آشتی خدا گفت و عاقبت

در راه رفع سوء تفاهم شهید شد

 

او چشم بست از کلمه بیست و پنج سال

تا خواست پا دهد به تکلم شهید شد

 

این شصت و سومین سحر بیست و پنجم است

پیدا کنید در شب چندم شهید شد

 

تنها نگین در نجف رفت زیر خاک

این دُر آبدار نشد گم .شهید شد

یاعلی

  • رضا جعفری

 بسم الله الرحمن الرحیم

غبار آمدنت را ز دور می بینم

تو را میان نمایی زنور می بینم

 

چقدر حوصله داری برای آمدنت؟

چقدر دیده ی خود را صبور می بینم؟!

 

خمار چله نشینم که خویش را دائم

میان اهل زمان ظهور می بینم

 

تمام آرزویم دیدن ظهورتو بود

ببین که آرزویم را به گور می بینم!!

***

شفای سینه ی خود را اگر نیایی تو

به دست سینه ی سنگ صبور می بینم

________________________

از صبح شبنم.

  • رضا جعفری

بسم الله الرحمن الرحیم

دلم دوباره خبر میدهد ظهور تو را

بدون فاصله حس می کنم حضور تو را

 

به من مگو که نرفته چگونه برگردد

مسیر جاده خبر میدهد عبور تو را

 

کدام آینه در این زمانه ناقص نیست؟

که خوب جلوه دهد انعکاس نور تو را

 

شبی به سینه ی طوفانی ام به صید بیا

مگر که لمس کنم رشته های تور تو را

****

من از زیارت ناحیه خوب دانستم

شکسته است کسی شیشه ی غرور تو را

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

این غزل را از "صبح شبنم" انتخاب کردم برای خالی نماندن سوادم از عرض ارادت بنماسبت ایام شعبانیه.به امید غزل تازه .

 

یاعلی

  • رضا جعفری